زندگینامه ابن یمین و به روزگار سلطان محمد خدابنده (703-716) در قصبه‌ی فریومد جوين خراسان اسباب و املاک خریده و همان جا متوطن شد؛ و علاءالدین محمد فریومدی که به روزگار سلطان ابوسعید و سپس در زمان طغاتیمور خان سال‌ها صاحب دیوان و وزیر خراسان بود، وی را مشمول عواطف خود داشت. دولتشاه اشعاری از یمین‌الدّین نقل کرده و نوشته است که «مکاتیب نظم و نثر که امیر یمین‌الدّین به فرزندش امیر محمد از روم و خراسان نوشته، و جواب ابن یمین به پدرش، شهرتی عظیم دارد» و تاریخ وفات او در مجمل فصیحی به سال 722 ثبت شده است.
ابن یمین در دوران زندگی خود دچار انقلابات و دگرگونی گردید که زاییده‌ی فئودالیسم و عدم مرکزیّت در آن دوران بود؛ وی در اثر ظهور سربداران در خراسان آل کرت در هرات و طغاتیموریان در گرگان ، در نتیجه‌ی درگیری امرا و سران فئودال با یکدیگر، ناگزیر بود از درباری به دربار دیگر پناه برد، با اینکه ابن یمین به حکایت اشعارش، مردی آزاداندیش و قانع بود ولی به اقتضای زمان گه‌گاه به مدح قدرتمندان پرداخته است ، از پیش‌آمدهای ناگوار زندگی شاعر یکی این است که به سال 743 هجری در جنگ زاوه نزدیک خاف که میان امیر وجیه‌الدین و ملک معزّالدین کرت روی داد، دیوان اشعارش گم شد ،خود او را به اسارت به هرات بردند.
ابن یمین در خلال زندگی پرماجرای خود اشعاری اخلاقی، اجتماعی، عرفانی و فلسفی از خود به یادگار گذاشته است؛ وی مدتی کارهای دیوانی می‌کرده و چندی با عرق جبین و کدّ یمین به کشت و زرع می‌پرداخته و از این راه امرار معاش می‌کرده است. وی در زمره‌ی شعرایی است که از تملّق و مداهنه پیش ناکسان خودداری کرده و شرافت و شخصیّت انسانی را ستوده و مردم را به کوشش، سعی، عمل، بردباری و قناعت دعوت کرده است؛ با اینکه گاه در اشعار او از قدرت تقدیر، عجز و ناتوانی انسان، سخن به میان آمده، ولی در مجموع، شاعر، از دعوت مردم به کار و کوشش و پیروی از عقل و منطق خودداری نکرده است.
پس از آنکه نهضت سربداران قوام گرفت، ابن یمین که شاعری آزاده و روشن‌بین بود به جمع آنان پیوست. وی که به سمت شاعر و مداح درباری به خاطر لقمه‌ایی نان تلخ، ناگزیر بود خامه ی خویش را به ده‌ها تن امیران گستاخ و بی‌عار و خشن فئودال بفروشد، سخت از آنان و دستگاهی که ایشان نماینده‌ی آن بودند، متنفر بود.
ابن یمین اهل تعصّب و جمود نبود و به پیروان ادیان و مذاهب مختلف به دیده‌ی اغماض و تساهل می نگریست و به فحوای اطّرق الی الله بعدد انفاس الخلایق، با معتقدین به ادیان گوناگون، سر جنگ و عناد نداشت
اما قطعه ای مشهور از شاعر فریومد :

آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نمایید که بسی خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند

ابن یمین كه داراي فضايل اخلاقي و علمي و اهل زهد و تقوي بود و مذهب تشيع داشت و اهل عرفان نيز بوده است . در سال 769 در گذشت و در فریومد در کنار قبر پدر به خاک سپرده شد

اینک؛ نخست نمونه هایی از تأثیر قرآن در شعر ابن یمین را می آوریم و سپس به تأثیر حدیث می پردازیم:
الف. تأثیر قرآن در شعر ابن یمین
1.
چو ذکر جود تو را روزگار نشر کند
حدیث حاتم طی، طی کند «کطَیِّ سِجِلّ»(4)

«کَطَیِّ سِجِلّ» مأخوذ است از آیه 104 سوره انبیا که در آن به درنوردیده شدن آسمان در روز قیامت اشاره شده است: «یَوْمَ نَطْوِی السَّماء کَطَیِّ السِّجِلّ لِلْکُتُب..»
2.
هر زمان، حال ما دگرگون است
کس چه داند که حال ما چون است

«کُلّ یومٍ هُو – بود- فِی شأن»
هست او را قرار در قرآن

خلق را زندگی گر از جان است
عاشقان را حیات، جانان است

عبارت قرآنیِ به کار رفته در بیت دوم، بخشی از آیه بیست و نهم سوره الرّحمان و در وصف حق تعالی است که به نظر می رسد شاعر آن را در بیان حال عاشقان حق، بدانان نیز تسرّی داده است: «یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الأرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْن».
3.
تو زمن برتری اگر جستی
گفت آن کو ز حالت آگاه است

گرچه فخر است ظن مبر که بدین
دست عارت ز عرض کوتاه است

نه که «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَب»
جاش بالای «قُلْ هُوَ اللّهُ» است

اشاره است به نخستین آیات دو سوره المَسَد و الإخلاص؛ شاعر با استناد به نحوه قرار گرفتن دو سوره مذکور در قرآن، استدلال کرده است که بالانشینی نشانه برتری معنوی و ارزشی نیست

خیط ابیض و اسود مأخوذ است از آیه 187 سوره بقره: «..وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیْطُ الأَبْیَضُ مِنَ الخَیْطِ الأسْوَدِ مِنَ الفَجْرِ…».
منظور از ریسمان سفید و سیاه که آزادگان را به بند کشیده، شب و روز و گذر ایّام است.
ابن یمین زمانه را با آزادگان و اهل فضل ناسازگار دیده و از دست آن شکایت کرده است که ممکن است با مضمون این حدیث منطبق باشد «الدُّنیا سِجنُ المُؤمنِ و جَنَّةُ الکافر».
5.
مده دل ز دست از غمی هست و خوفی
که آید دو چندانت شادی و یُسرا

نه ایزد چنین گفت در وحیِ مُنزَل
«
مَعَ العُسْرِ یُسْرا»، «مَعَ الیُسْرِ عُسْرا»

مصراع آخر مقتبس است از دو آیه پنجم و ششم سوره الإنشراح:«فَاِنَّ مَعَ العُسْرِ یُسرا، اِنَّ مَعَ العُسْرِ یُسرا».
چنان که معلوم است شاعر برای ادای مقصود خود و رعایت تقابل دو جمله و مراعات قافیه، در آیه تصرّف کرده است.
6.
چو دونان در این خاکدان دنی
مباش از برای دو نان مضطرب

مدار از طمع، طبع را منقلب وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ
وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب

بیت آخر برگرفته از آیات دوم و سوم الطّلاق است: «..وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب و…»(10).
7.
مستم و امید نیست زان که شوم هوشیار
هوش نیاید بلی مستِ صبوح أَلَست

«اَلَست» که در فارسی به صورت اسم استعمال می شود، به روز میثاقی اطلاق می گردد که بین حق تعالی و نطفه ها یا جانهای بندگان(در عالم ذرّ) بسته شد و در آن خدا از بندگان بر خدایی خود گواهی گرفت و بندگان نیز بدان گواهی دادند. این میثاق را عرفا، به طور تخصیصی برای بیان رابطه بسیار نزدیک حق تعالی و جان عاشقان حق به کار می برند و از لفظ «الَستُ بِرَبِّکم» که بر زبان باری تعالی جاری شده است، به «شرابِ بی خماری» تعبیر می کنند که عاشقان او را از دم صبح ازل تا آخر شام ابد مست و سرخوش می دارد. در این بیت صبوحِ (می صبحگاهی) اَلَست، اضافه تشبیهی است و منظور از مست صبوح اَلَست، عاشق حقّ است که سرخوشی جاودانه دارد:
عشق آن زنده گزین کو باقی است
از شراب جانفزایت ساقی است 8. اگرچه خصم تو را ساخته ست، سوخته به
به آتشی که بود سنگ و ادمیش وَقود(13)

آتشی که هیزم آن از سنگها و آدمها باشد، آتش دوزخ است و در آیات متعددی از جمله آیه بیست و چهارم سوره بقره و آیه ششم سوره تحریم توصیف شده که لفظ «وَقُود» در هر دوی آنها به کار رفته است: «فَاِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُو النّارَ الَّتِی وَقُودُهاَ النّاسُ وَ الحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ».
«
یا أَیُّهاَ الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نارا وَقُودُهاَ النّاسُ وَ الحِجارَةُ…».
9.
حالش بدان رسید که ناگه به گوش هوش
«
تُوبُوا اِلیَ اللّهِ» از لب کرّوبیان شنود

مصحف گشاد و دولت و اقبال بهر فال
در خطّ اول آیتِ «الصُّلحُ خیر» بود

«تُوبُوا اِلیَ اللّهِ» مأخوذ است از آیه 31 سوره نور و آیه 66 از سوره تحریم که در آن دو، خدا مؤمنان را به بازگشت به خود فرا می خواند:
«
یا أَیُّهاَ الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا اِلیَ اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحا، عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ و…».
«
الصُّلحُ خیر» نیز از آیه صد و بیست و هشتم سوره النساء گرفته شده است:
«
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزا أَوْ اِعْراضا فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُمْ صُلْحا وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ».
10.
ظلمت و نور جهان عکسی ز موی و روی اوست
موی او «وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی» و رویش «وَ الضُّحا» ست

مصراع دوم آیات نخست دو سوره «اللّیل» و «الضُّحی» است.
بیت در مدح امام رضا علیه السلام و برخاسته از عواطف و اعتقاد دینی است. اقتباس این دو آیه از مطالع دو سوره پیاپی و مناسبت آن با سیاهی موی و سپیدی و درخشش روی، کاملاً هنرمندانه است.
11.
دُرّ دریای فتوّت، گوهر کان کرم
آن که شرح جود آبای کرامش، «هل أتی» است

«هل أتی» مأخوذ است از آیه نخست سوره الإنسان: «هَلْ أَتی عَلیَ الإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئا مَذْکُورا» آیه ای که از این سوره، مورد نظر شاعر و نشان دهنده جودِ جدِّ بزرگوار امام رضا علیه السلام است، آیه 8 و 9 است که به قول غالب مفسّران شیعه و سنّی در شأن اهل بیت پیامبر علیهم السلام نازل شده است.
«
وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِینا وَ یَتَیما وَ أَسِیرا، اِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شَکُورا».
12.
هرکه با درگه او داد پناه از حدثان
ایمن از حادثه چون صید حریم حرم است

صید حرم و حرمت شکار آن، مأخوذ از آیه نخست سوره المائده است: «یا أیُّهاَ الَّذِینَ آمَنُ وا أَوْفُوا بِالعَهْدِ اُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الأَنْعامِ اَلاّ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ اِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ».
شاعر، درگاه پادشاه را با حریم خانه خدا یکسان می شمارد و پناهنده آن را همانند صید حرم از آفات دهر ایمن می شمارد.
13.
دوش این مرغ زرّین بال یعنی آفتاب
گشت در مغرب نهان «حَتّی توارَت بِالحِجاب» آفتاب از عکس جام روشنش بر روزنشکرد خوش خوش رخ نهان «حَتّی توارت بالحجاب»

«حَتّی توارت بالحِجاب» مأخوذ است از آیه 32 از سوره «ص» که خداوند در آن از قول حضرت سلیمان نقل می کند که وی سرگرم تماشای اسبان شد تا آن که خورشید غروب کرد: «وَ قالَ اِنِّی أَحْبَبْت حُبَّ الخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتّی تَوارَتْ بِالحِجابِ».
فاعل «توارت بالحجاب» در قرآن، آفتاب است که در این صورت حذف به قرینه معنوی است(آقای عبدالمحمّد آیتی آیه را چنین ترجمه کرده است: من دوستی این اسبان را بر یاد پروردگار برگزیدم، تا آفتاب در پرده غروب پوشیده شد).
در هر دو بیت همانند آیه قرآن، آیه در توصیف غروب آفتاب به کار گرفته شده است؛ جز اینکه در بیت دوم، درخشش جام باده ممدوح، عامل رخ نهان کردن آفتاب و غروب او دانسته شده است.
14.
عروه وُثقی که دایم باد ایمن ز انفصام
غیر شرع مصطفی در کلّ عالم هیچ نیست(20)

ترکیب «عروه وُثقی» مأخوذ از آیه دویست و پنجاه و ششم سوره بقره است: «لا اِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِ فَمَنْ یَکْفُر بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالعُرْوَةِ الوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ».
بیت، تفسیر گونه ای است از عروة الوثقی که شاعر منظور از آن را شرع مصطفی دانسته است.
15.
بخش دیگری از آیات مورد اشاره در دیوان ابن یمین به داستان پیامبران مربوط است که به علت تفصیل آنها، در نوشته جداگانه ای به آن پرداخته خواهد شد.
ب. تأثیر حدیث بر شعر ابن یمین
1.
فراخ دستی ز اندازه مگذران چندان
که آفتاب معاشت بدل شود به سُها

نه نیز پیرو امساک را زبونی کن
چنان که دامن همّت دهی ز دست رها

وسط گزین که گزیده ست سیّد عربی
بدین حدیث که «خیرالأُمورِ أوْسَطُها»

حدیث به صورتهای دیگری نیز در کتب حدیث نقل شده است: «خیرُ الأُمور أوساطُها» یا «خیرُ الأعمال اوساطُها».
2.
طاعت فرمان ایزد شفقتی بر خلق او در همه حال این دو معنا را شعار خویش کرد:
دلا مکارم اخلاق اگر همی خواهی
دو کار پیشه کن اینست مکارم اخلاق مشو مخالف امر خدای عزّوجلّبکوش تا بود اندر میان خلق وفاق

اشاره است به حدیثی که به صورتهای مختلف از پیامبر اکرم نقل شده و در ضمن حکایتی در چهار مقاله نظامی عروضی نیز آمده است: «التعظیمُ لأمرِ اللّهِ و الشفقةُ علی خلقِ اللّه».
3.
سائلی حال جهان را ز یکی کرد سؤال
آن شنیدی که چه فرمود حکیمش به جواب

گفت دنیا و نعیمش چو بیابان و سراب
یا خیالی است که صاحبنظری دید به خواب(25)

مصرع آخر یادآور احادیثی است مانند: «الدُنیا حُلُمٌ و اهلُها علیها مجازون و معاقبون» و «الدُّنیا کحلم النائم»(26). و «الدُّنیا حُلُمٌ والإغترارُ بها ندَمٌ»(27).
4.
خلق خدا که خدمت دادار می کنند
هستند بر سه قسم که این کار می کنند

قسمی شدند از پی جنّت خدا پرست
و آن رسم و عادتی است که تجّار می کنند

قوم دگر کنند پرستش ز بیم او
و این کارِ بندگانست که احرار می کنند

جمعی نظر از این دو جهت قطع کرده اند
بر کار هر دو طایفه انکار می کنند

چون غیر خویش مرکز هستی نیافتند
بر گرد خویش دَور چو پرکار می کنند

این است راه حق که سوم فرقه می روند
سیر و سلوک راه به هنجار می کنند(28)

بیان مفصّلی است از این حدیث:
«
اِنَّ قَوما عَبَدُو اللّهَ رَغْبَةً فَتِلکَ عِبادَةُ التُّجّارِ وَ اِنَّ قوما عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَةً فتِلکَ عبادةُ العَبِیدِ وَ اِنَّ قوما عَبَدُوا اللّهَ شُکْرا فَتِلکَ عبادَةُ الأَحرارِ»(29).
5.
آری میان فکرت ما و قضای حق
نادر شود گشاده طریق مصادقت(30)

یادآوری احادیثی است با این مضمون:
«
انَّ اللّهَ إذا أَادَ انفاذَ اَمرٍ سلبَ کُلَّ ذِی لُبٍّ لُبَّهُ» و «لَنْ ینفَع حذرٌ مِنْ قَدَرٍ» و «العَبْدُ یُدَبِّرُ و اللّهُ یُقَدِّرُ»(31).
6.
ببینی مطلب زان که درست است یقینم
کان خامه که این نقش نگارید، شکسته ست(32)

«جَفَّ القلمُ بما هُو کائنٌ» یا «جفّ القلمُ بما أنت لاقٍ»(33).
7.
دنیا پلی است بر گذر رود آخرت
در وی مکن مُقام که پل جای رفتن است(34)

«الدُّنیا قَنطَرَةٌ فَاعْتَبِرُوها و لا یَعْمَرُوها»(35).
8.
این جهان مزرعه آخرت است
هرچه خواهد دلت ای دوست بکار(۳۶

منابع :اطلاعات عمومي پيام

         وب سايت ياسين دانلود

         وب سايت آكا ايران